نقش ايران اسلامي  درآينده جهان

نقش ايران اسلامي  درآينده جهان

                      که داند که فردا چه خواهد رسيد                زگيتي که خواهد شدن ناپديد

                 که را تاج اقبال بر سر نهند                  که را رخت از خانه بر در نهند

حکيم نظامي

چکيده:

هنگام ترسيم آينده يک نظام ارزشي, شناسايي و درک نيروهاي کليدي تعيين کننده در مسير رويدادهاي آينده حائز اهميت فراوان است. در اين مقاله تلاش مي شود برخي نيروهاي کليدي تعيين کننده و شکل دهنده به آينده جامعه بزرگ جهاني  از جمله جهاني شدن, نظام هاي ارزشي و تحولات بررسي و همچنين گستره و قدرت تاثير گذاري افراد در زمينه تقويت, تخفيف, يا اجتناب از ظهور نيروها ارزيابي شود.

مقدمه

بررسي و شناخت جنبش ها و تحركات اخير در دنياي غرب بويژه در امريكا نيازمند درك صحيح از مناسبات بين المللي است، در اين بين گمانه زني ها پيرامون تغيير محورهاي قدرت از امريكا به ساير كشورها در آينده مطرح است، اما نكته قابل توجه در اين بين نقش حياتي و كليدي جامعه ديني ايران در ساختار اجتماعي و سياسي آينده جهان است.كه نمي توان آن را ناديده پنداشت . صاحبان تمدني كه ، از «دين» جهاني برخوردار اند نقش انكار ناپذيري در در معادلات بين المللي دارند. در اين ميان  اسلام، ايران، مسيحيت به خاطر وجود «دين» جهاني قادر به ايجاد تحول در ساختارهاي گوناگون زندگي بشر  بوده ،و بدين سبب ايراني ها  و اروپايي ها به خاطر دين جهاني شان در ميان ملل جهان پويا و  تمدن ساز شدند .

بنا به شواهد ادياني كه بر محوريت اصول قومي و قبيله اي بنا نهاده شدند  از اين ويژگي برخوردار نبوده اند نظير آنچه كه ما از دين يهود مي بينيم ، مشكلي كه در يهوديت وجود دارد اين است كه هنوز قومي و قبيله اي است، البته اشتباه نشود ، يهودي ايراني نه، يهودي ايراني كليمي است ، يهودي ايراني چون كليمي است، عرفاني است، از آن صفت الهي كه (كليم الله) است به حضرت موسي داده شد برگرفته شده است از اين جهت ما يهود(كليمي) را قبول داريم؛ يهوديت از باب قومي شان، دين يهود و قوم يهود يكي است، و اين دين يهود غربي است، يهود شرقي كه از دوره كوروش هم به ايران آمدند اينها كليمي هستند و عرفاني اند. بنابرين  به خاطر  قوم گرايي يهود، دين آنها جهاني نشد لذا يهوديت وقتي مي خواهد بر دنيا مسلط شود از راه مسيحيت مي آيد. به هرصورت  يهوديان ايراني يا همين كليميانبنا به شالوده هاي عرفاني هيچ وقت فاصله ديني با ما احساس نكردند،و به مانند شيعيان براي امام حسين(ع) هيات و عزاداري بر پا داشتند ، و از ابعاد گسترده عرفاني امام حسين عليه السلام سيراب گشته و با آرائ و منش امام همام انس و الفت يافتند .

لذا مقوله مسيحيت شرقي، مسيحيت ارمني يا كليمي يا يهود شرقي هيچ وقت با دين اسلام و خصوصاً تشيع مرز بندي پيدا ننوده است ، ولي يهودي ها در غرب،  قوميت را  اصل و اساس شالوده ترويج  دين خويش قرار دادند و رسالت جهاني دين شان را از دست دادند و مجبور شدند از راه مسيحيت بيايند كه در يك پروسه تاريخي تفسير يهودي مسيحيت رخ داد، و پروتستانتيزم به وجود آمد.

تمدن «پروتستانتيسم» كه در غرب به وجود آمد محتواي يهودي دارد، و صورت اش مسيحي است از اين رو هيتلر، نازيسم و ناپلئون و غيره يك مقاومت كاتوليسيسم به راه انداختند  تا محتوا را تعيين كنند، اينها در مقابل يهوديسم كه محتوا است ايستادند، مثل خود هيلتر، هيتلر يك كاتوليك گياه خوار اتريشي است، با اين ويژگي ها هيتلر نبايد حتي قادر باشد يك پشه را هم بكشد، اما همين فرد به خاطر همين مشكل مي جنگد؛ مسيحيت صليب شكسته هم مي شود نماد حزب نازي، كه اين صليب همان چليپاي ايراني در دوره مهرپرستي است، در هند هم وجود داشته بعد اين نماد به معبد شائولين چين مي رود و از آنجا به اروپا مي رسد در حقيقت اين صليب شكسته يك نماد عرفان شرقي است. ولي چين تمدن نمي شود چون كنفسيوس يك يتائويسم يا يك مذهب چيني است كه در جغرافياي خاص چين است، در فرهنگ چيني هاست، اين نمي تواند جهاني شود ولي آنهايي كه دين جهاني دارند مي توانند جهاني شوند.

فرهنگ و دين ايراني  به دلايلي كه بسياري از جمله پوپر، الكساندر آرتور پوپ و ريچارد فراي نيز اشاره كرده اند «جهاني» است، يعني ايران يك برتري جهاني است كه مي تواند خود را بازتوليد جهاني كند.

آينده سه كشور آلمان، روسيه و چين « در اين فرايند جهاني شدن ايران» خيلي مهم است؛ اينها مي توانند هم ساختار اقتصادي، هم نظامي و هم فرهنگي توليد كنند كه ثقل اين كشورها روسيه است. نقطه ثقل اين محور ايران است. چون اينطوري مي توانند از جنوب امنيت را حفظ كنند.

با استناد به مطالب فوق  چين امروز كه  يك قدرت اقتصادي است نمي تواند تمدن سازي باشد چون  «دين» چيني پتانسيل ايفاي نقش تمدن ساز را  در جهان آينده ندارد ،چون كنفسيوس يك مذهب چيني است كه در جغرافياي خاص چين است، لذا در فرهنگ چيني هاست، و شالوده هاي دين جهاني را در جوهره خويش ندارد كه تمدن ساز شود.

براي دين جهاني كه جوهره تمدن سازي جهاني را در پي دارد علاوه بر قدرت نظامي و قدرت اقتصادي، بايد قدرت فرهنگي هم داشته باشد؛ البته برخي معيارهاي تكنولوژيك هم در اين امر بي اثر نخواهد بود .

قائل به جمعيت زياد و دست برتر در تكنولوژي نه تنها ابزاري بر تمدن سازي نبوده بلكه امروزه جوامع بشري ناگزير به گذراز معيار تكنولوژيك وپذيرش تكنولو‍ژي ارتباطي و فرهنگي شدند .

اشكال دوره هاي تاريخي ابرقدرت ها در سده هاي اخير در غرب در چند دوره قابل  بررسي است ؛رهبري كه  مدرنيسم را ايجاد مي كند «ناپلئون كاتوليك» است، كه دانشگاه ها و اموال كليسا را به نفع دولت مصادره مي كند واين دوره  مدرنيسم نام مي گيرد ، و  همين بعد ها الگوي فلسفه هگل، قلمداد مي شود .  اما كسي كه مدرنيته را به وجود مي آورد يعني تكنولوژي و ساختار مدرنيسم را ايجاد مي كند  «هيتلر كاتوليك» ناميده مي شود ، و  ما اينگونه پا به عرصه  نيمه دوم قرن بيستم و وارد مرحله بعدي مي شويم، جنگ جهاني به وجود مي آيد، امريكا حدود بيست سال همه كاره مي شود اما در سال 1968 غرب در مقابل امريكا قيام مي كند، كاري كه ژان  پل سارتر و دانشجويان پاريس عليه سرمايه داري به راه مي اندازند  و سي سال اين سرمايه داري رابه سلاخه مي كشانند  ، در امريكا هم دانشجويان در مقابل جنگ ويتنام به پا مي خيزند ، و غرب دچار يك تحول فرهنگي مي شود، جنگ ويتنام تمام مي شود و جنگ ها تبديل به جنگ هاي فرهنگي مي گردد و اوج آن جنگ 1990 خليج فارس است كه نيروهاي متحد عليه عراق وارد خاك اين كشور  مي شوند و از اينجا دوره  پست مدرن آغاز مي گردد، با ادامه اين روند ، دنياي ارتباطات و رسانه وارد صحنه كارزار مي شوند و امروز به  جنگ هاي نرم مي پردازند و«محكوم به شكست»  نتايج جنگ نرم از نشست بن 2 از زبان وزير امور خارجه امريكا كه حكايت ازشكست و  تعظيم در برابر افكار عمومي است صادر مي شود و ابعاد شكست غرب آشكار مي گردد . در اين بين  هرچند غرب، آشكارا شكست خورده و پيش بيني هاي وحشتناكي تداعي ميگردد ، ليكن دول متخاصم  مي گويند از  اشغال افغانستان ناگزير بوده اند. بنابرين بعد از 20 سال وارد دوره بعدي مي شويم، از 1968 تا 1990 دوره اول، از 1990 تا 2011 دوره دوم و دوره سوم از 2012 آغاز خواهد شد . كه در اين زمينه در  يك سال اخير غرب اقدام به تبليغ آن در سينما و رسانه كرده و  مبني بر وقوع يك اتفاق خاص در سال 2012  حتي  فيلمي با نام 2012 ساختند واذعان كردند كه  در سال 2012 سيستم ارزشي نظام جهاني به هم مي ريزد، اتفاقاً اين وضع از حاشيه يعني از ايران با وقوع انقلاب سال 1979 شروع شد و به امروز رسيد، «لمرت» در كتاب سوشال تئوري نيز مي گويد كه اين وضع از ايران شروع شد و غرب مركزيت را از دست داد حالاكه غرب مركزيت را از دست داده به اين سمت مي رود كه حاشيه ها به مركز تبديل شوند كه مشاهده مي كنيم خاورميانه خودش تبديل به مركز شد، ميدان التحرير در قاهره درست شد و تا ايجاد ميدان هاي التحرير در امريكا كشيده شده است.

 در  ايران هم از برج آزادي شروع شد، التحرير همان ميدان آزادي خودمان است فقط به عربي و انگليسي ترجمه شد، يك چنين ساختاري درحال تدوين است، لذا آينده جهان در همه جاي دنيا تعيين مي شود نه در يك جا.

 

ادامه نوشته

براي درك صحيح از حال و آینده ترکیه چه مباحث و موضوعات مطالعاتي را بايد مد نظر قرار داد

براي درك صحيح از حال و آینده ترکیه چه مباحث و موضوعات مطالعاتي را بايد مد نظر قرار داد  

ترکیه با نام رسمی جمهوری ترکیه کشوری اوراسیایی است با وسعتی معادل 783562 کیلومتر مربع که بخش بزرگ آن یعنی شبه‌جزیره آناتولی (97 درصد خاک ترکیه و بخش آسیایی) در جنوب غرب آسیا و بخش کوچک آن یا تراس شرقی (3 درصد خاک ترکیه معادل 23720 کیلومتر مربع) که تراکیه نیز نامیده می‌شود در جنوب شرق اروپا قرار دارد. این کشور به‌واسطه احاطه شدن از سه طرف توسط دریا (دریای سیاه در شمال، مرمره و اژه در شمال غرب و غرب و دریای مدیترانه در جنوب) و همسایگی با دو کشور اروپایی (یونان و بلغارستان) و شش کشور آسیایی (ایران، عراق، سوریه، ارمنستان، گرجستان و جمهوری آذربایجان (نخجوان)) از لحاظ جغرافیایی در موقعیت مناسبی قرار دارد و این موقعیت خاص جغرافیایی، ژئوپلیتیک استراتژیکی را برای آن فراهم آورده است. ایفای نقش به‌عنوان پلی بین اروپا و آسیا و به بیان دقیق‌تر بین اروپا و خاورمیانه از یک سو و اروپا و آسیای مرکزی ازسوی‌دیگر، و نزدیکی به مهم‌ترین مراکز نفت و گاز جهان باعث شده تا ترکیه در بستر تحولات سیاسی مناطق مذکور قرار داشته باشد و ضمن تأثیرپذیری به ایفای نقش و تأثیرگذاری بپردازد.

در دو دهه اخیر سیل شتابان تحولات فرامنطقه‌ای و منطقه‌ای نظیر فروپاشی شوروی، حملات تروریستی 11 سپتامبر، حمله آمریکا به افغانستان و عراق، مطرح شدن طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا، مبارزه با تروریسم، مناقشه با یونان بر سر قبرس، جنگ گرجستان و روسیه ، شركت تركيه در مداخله نظامي ناتو و آمريكا در ليبي ، حضور در مسئله هسته اي ايران ، ابراز الگو براي  شمال آفريقا،جلوه گري فرشته نجات در سومالي قحتي زده ، ورود به اتحاديه عرب و تهديد سوريه با جانبداري آمريكا  و بسیاری از حوادث و تحولات دیگر، باعث شده تا نقش و جایگاه ترکیه در منطقه و جهان هم ازسوی دولتمردان این کشور و هم ازسوی‌ بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مورد توجه جدی و بازبینی قرار گیرد و چشم‌انداز تحولات آتی مرتبط با آن گمانه‌زنی گردد. دراین‌راستا، تحقيق و تتبع از منابع دسته اول به‌خصوص منابع ترکی جايگاه  بالاي دارد  تا تصویر روشنی از تحولات مذکور و چشم‌انداز آنها ترسیم نماید. به نظر مي آيد براي حصول هدفي اين چنيني بايد  فعاليت مطالعاتي را در هشت حوزه متمركز نمود تا ضمن برآورد اهداف،  تداخلي در بيان فعاليت ها صورت نگيرد .

حوزه نخست را  بايد با نام «ترکیه و آمریکا آغاز كرد و در آن  تحول روابط در بافت فراآتلانتیک» به فرازونشیب روابط دو کشور و موضوعات مهم مرتبط با آن  را به تصوير كشيد. اين دوره از  آوریل 2008 شروع  شده و در اين زمينه  جمعی از دیپلمات‌ها، اساتید دانشگاه‌ها و تحلیلگران ترک و آمریکایی تحليل هاي انجام دادند . و مقالات وسیعی از مسائل موجود در روابط بین ترکیه و آمریکا را به نقد  و بررسی قرار داده‌اند. البته  بخش اعظم چالش ها توسط مؤسسه مطالعات استراتژیک آمریکا، وابسته به ارتش این کشور صورت پذيرفته است .

حوزه  دوم تحت عنوان «ترکیه و رژیم صهیونیستی، در اين حوزه ،  گذشته، حال و آینده» سیاست ترکیه درقبال رژیم صهیونیستی و مسئله فلسطین در بستر تاریخ  بايد با بهره‌گیری از منابع مختلف مورد کنکاش قرار داد . با علم به اينكه  افکار عمومی ترکیه با گسترش و توسعه روابط با اسرائیل در تعارض بوده اين موضوع با رعایت بی‌طرفی کنکاش و پیامدهای ناخوشایند روابط ترکیه و اسرائیل تبيين، تا  ارتباط آن با  سیاست‌های کشورهای عربی و گروه‌های فلسطینی ارزيابي گردد . در اين مطالعه پرداختن به برخی رویدادهای مهم چند سال اخیر نظیر دخالت‌های اسرائیل در شمال عراق و مخالفت گسترده افکار عمومی ترکیه با رژیم صهیونیستی خالي از لطف نيست ، بااین‌وجود می‌توان تصویری از فرازونشیب‌های روابط دوجانبه را ترسیم نمود .

حوزه  سوم را  با نام «ترکیه و آسیای مرکزی» به  تبیین اهمیت آسیای مرکزی برای ترکیه به نقد سیاست‌های گذشته و حال این کشور درقبال منطقه مذکور و سیاست آتی ترکیه درقبال آسیای مرکزی را گمانه‌زنی نمود .

حوزه  چهارم با نام «ترکیه و مسئله قبرس و کرکوک» به تحلیل و بررسی سیاست‌های گذشته و حال ترکیه  درقبال دو مسئله حساس قبرس و کرکوک اختصاص داد و ضمن پيش بيني  تحولات آتی، راهکارهایی را با بهره وري ازآنها در حل و فصل مناقشات مشابه به دول در گير ارائه نمود.

حوزه پنجم  را با نام «ترکیه و ترانزیت انرژی» به نقش ترکیه در ترانزیت انرژی و آینده این کشور درزمینه ترانزیت انرژی و سیاست‌های آن در بازار دشوار جهانی مورد ارزیابی قرار داد . نقش ترکیه در یافتن منابع و مسیرهای جدید انتقال انرژی به اروپا، مسیرهای فعلی انتقال نفت و گاز، الزامات ترکیه برای تبدیل شدن به یک کانون ترانزیت انرژی، موقعیت جغرافیایی ترکیه و تهدیدات و فرصت‌های فراروی این کشور در بحث ترانزیت انرژی، محورهای مهم موضوعی حوزه  پنجم را تشکیل می‌دهند.

حوزه  ششم را  با نام «جغرافیای سیاسی تحول‌یافته دریای سیاه و توافقنامه مونترو» به بررسی وضعیت حقوقی تنگه‌های ترکیه و توافقنامه مونترو اختصاص داد . در اين حوزه  ضمن بیان شرایط تاریخی تنگه‌های ترکیه، وضعیت حقوقی و رژیم عبورومرور تنگه‌های آن، حوادث دریایی تنگه‌های مذکور و نقش تنگه‌های ترکیه در ترانزیت انرژی در قرن بیست‌ویکم، تحولات سیاسی منطقه دریای سیاه را مورد توجه قرار داد و با در نظر گرفتن این تحولات آینده تنگه‌های مذکور را پیش‌بینی کرد .

حوزه  هفتم را  تحت عنوان «رویکردهای احزاب بزرگ ترکیه در زمینه سیاست خارجی» مواضع سه حزب بزرگ ترکیه یعنی حزب عدالت و توسعه، حزب جمهوریخواه خلق و حزب ملی‌گرای حرکت در ارتباط با آمریکا، اتحادیه اروپا، خاورمیانه/ عراق، قبرس/ یونان، آسیای مرکزی/ جهان ترک، بالکان، روسیه / اوکراین، قفقاز و شرق دور/ آسیا ـ پاسفیک ارزیابی و نقاط ضعف و قوت آن بیان داشت .

حوزه هشتم را  به «چشم‌انداز ترکیه در سال 2023» اختصاص داد .در اين راستاي،  بازنگري نتايج کنفرانس ،  « ترکیه و جهان در یکصد سالگی جمهوری ترکیه» در اکتبر 2006كه  در  مرکز تحقیقات استراتژیک اوراسیا در آنکارا برگزار شد.ضروري به نظر مي رسد. و تحليل  وضعیت کنونی بازیگران مهم جهانی و تأثیر تحولات آن بر ترکیه الزامي است  . تا چشم‌انداز ترکیه در سال ۲۰۲۳ ارائه گردد ، ارائه  تحلیل‌های مربوط به ایالات متحده در محورهایی چون طبیعت هژمونی آمریکا، استراتژی امنیت ملی آن و چالش‌ها و فرصت‌های فراروی این کشور بیان و آینده روابط آنکارا با واشنگتن گمانه‌زنی شود . در ادامه، تحولات مربوط به روسیه و چالش‌ها و فرصت‌های اساسی فراروی آن تحلیل و بررسی و تأثیر آن بر ترکیه پیش‌بینی گردد . بررسی پویایی‌های مصر، ایران، سوریه و مسئله اسرائیل ـ فلسطین بخش بعدی محورهاي مطالعاتي است. در این بخش فرایند تحول در خاورمیانه در آینده گمانه‌زنی و سناریوهای پیش‌روی ترکیه تحلیل مي شود . تحلیل تحولات قفقاز و آسیای مرکزی بخش چهارم نشست  برآورد استراتژیک ۲۰۲۳  خواهد بود.البته  در كنار موضوعات ذكر شده ،  نبايد  بررسی ژئوپلیتیک در حال تغییر منطقه دریای سیاه، مسئله نسل‌کشی ارامنه و روابط ترکیه ـ ارمنستان و آینده آسیای مرکزی را دور از تتبع گذاشت كه نقشي ژرف در جایگاه ترکیه در تحولات آتی دارد . بخش نهایی و پایانی مطالعات تركيه بايد به  بررسی روابط ادیان و تمدن‌ها و احیای امپراطوری عثمانی در جهان اسلام كه علائم و آثار ،آن درتحولات شمال آفريقا وخاورميانه عربي شاهد بوديم  اختصاص داد  و سیاست ترکیه در این زمینه را تحلیل نمود . مجموع مطالب و محورهای مطرح شده چشم انداز آتي تركيه در «برآورد استراتژیک 2023 را  به تصوير خواهد كشيد./    1/9/1390