مردم به اهل زمانه خود شبيه ترند تا به پدرانشان
"اَلناسُ بِزَمانِهُم اَشبَهُ بِآبائِهُم". اف،برمردمان زمانه ی که دروغ و ریا را نصیحت و خیر خواهی پنداشتند و حرامزادگی،سخن چینی را دلیری و شهامت نامیدند.تملق و زبان بازی را نهایت فضل و هنر انگاشتند. مردمی را می نگری که هر یک در لباس گناهکاران، امیری شده و هر عمله ای ،صاحب مسند گشته.هر ریاکاری،وزیری و از کثرت آشفتگی هر بدبختی،صاحب دیوان و نویسنده .هرانسان راحت طلبی،حسابرس دیوان و هربیهوده کاری و اسراف کاری،صاحب منصب.هر انسان شیطان صفتی،سرپرست دیوانی و هر احمق و فرومایه ای،بالانشین مجلس شده است. هر شاگرد کفشداری،صاحب حرمت و شکوه و هر پیشخدمتی ،دورباش به دست و هر خسیسی رئیس و هر حیله گری توانا و هر کس آویخته به کسی دانشمند و بزرگواری شده است. از آشفتگی زمانه، هر شتربانی به واسطه ی ثروت مال،انسان رعنا و جلیلی شده و هر بی کفایتی به یاری هرج و مرج ،گشاده حال و خوشبخت شده است . هر کار بی ارزشی را نتیجه لطافت طبع انگاشتند و ناسزا و حماقت را نتیجه ذوق بی ارزش خود می دانند . در چنین زمانه ای که قحط سالی جوانمردی است و بازار گمراهی و نادانی رونق گرفته است،نیکان رنجیده و خوار شده اند و اشرار توانمند شده اند و بر سر کار نشستند.انسان بخشنده ی فاضل،سوخته ی دام سختی هاست و انسان پست نادان،بهره مند از نعمت است.هر انسان آزادی،بی توشه است و هر انسان جوانمردی،مردود و رد شده است . انسان های نژاده و اصیل،بی نصیب هستند و انسان های با هنر به حساب نمی آیند. انسان های فهیم،اسیر کارهای سخت و مشکل شده اند و هر محققی،گرفتار حادثه ای شده است. هر عاقلی اسیر فرومایه ای گشته است و هر انسان کاملی ،مبتلا به بلایی شده است.انسان های عزیز و ارزشمند،به ناچار تابع انسان های فرومایه شده اند و انسان های با درک و شعور ،به دست انسان های فرومایه گرفتار شده اند. در چنین اوضاعی معلوم است که انسان های نژاده و اصیل برای کسب مدارج عالی و طلب درجات دور از دسترس تا چه اندازه می توانند تلاش کنند.البته، نیک خواهان در چنین زمانه ای پند می دهند ولی تنها کسانی پند می پذیرند که بخت نیک نیز در همنوا شدن با فرومایگان و گذر از گیت زمانه نصیبشان باشد.